به گزارش شهرآرانیوز نام سازمانشان با مردم ویژه گره خورده است، با آنها که در محدودیت اند؛ محدود در منابع مالی، سلامت جسمانی و حتی کمبود مهر و عاطفه خانوادگی. سازمان خدمت دهنده هستند، اما به کسانی که جای دیگری برای پناه بردن ندارند. سرپناه کودکان رهاشده هستند، سالمندان بی خانواده، معتادانی که با برچسبهای روی پیشانی جایی برای زندگی عادی در خانه و محله خود ندارند؛ آدمهایی با آسیبهای روحی و جسمی. آنها که معلول چشم به دنیا گشوده اند یا زنانی که بی سرپرست و بدسرپرست مانده اند حیران.
حتی نمیشود از همه مخاطبانشان در این مجال نام برد؛ اما وظیفه آنان زیرپوشش نگه داشتن همه آن هاست. «بهزیستی» با همین نامها گره خورده است؛ با آسیب، رنج، با شهروندان ناتوان. برای مخاطب عام شاید بهزیستی فقط ادارهای باشد برای پرداخت مستمری که همیشه هم لنگ اعتبار است و بودجه، اما برای عده زیادی تنها راه کمک است. میان این همه مشغله در این سازمان، با مسعود فیروزی که از سه سال پیش در مسند مدیرکلی بهزیستی خراسان رضوی بوده است، گفتگو کرده ایم.
فیروزی دکترای مدیریت استراتژیک دارد و سی ویک سالگی خدمتش در بهزیستی را میگذراند. این مدیرکل پنجاه وشش ساله برخلاف خیلی از مدیرانی که از این صندلی به صندلی دیگر مدیریتی در ادارات سازمانها و نهادها یا مجموعههای مختلف جابه جا میشوند، سالهای سال است که در جایگاههای گوناگون کارشناس، کارشناس مسئول، مدیر، معاون و... در حوزههای متنوع بهزیستی مشغول به کار بوده است. در مدت بیش از دو ساعت گفتگو، او پاسخگوی بخشی از فهرست بلندبالای سؤال هایمان بود.
نه، چرا این طور میگویید! باید نگاهتان را عوض کنید. شما با سازمانی روبه رو هستید که نزدیک به ۱۶۰ تا ۱۷۰ نوع فعالیت و نزدیک به ۵۰ تا ۶۰ وظیفه دارد. همین لحظه که با شما صحبت میکنم، به تنهایی بیش از سیصد مرکز شبانه روزی تحت نظارت بهزیستی هستند با بیش از ۲۵ هزار نفر که به صورت شبانه روزی در مراکز مقیم هستند.
روزها، ماه ها، هفتهها و سالها میگذرد و کوچکترین اتفاقی برای این همه آدم نمیافتد. کسی نمیآید از همکاران زحمتکش ما تقدیر کند یا خداقوت بگوید؛ اما اتفاقی که گاهی در یک مرکز میافتد، باعث میشود همه با همان سازمان را قضاوت کنند. برای معتادان متجاهر، استان خراسان رضوی ۲۳ مرکز ماده ۱۶ دارد، درحالی که بسیاری از استانهای کشور حتی یک مرکز هم ندارند یا یک مرکز دارند با مجموع ۳۰ نفر.
این ۲۳ مرکز محل نگهداری بیش از ۵ تا ۷ هزار معتاد متجاهر است. بسیاری از استانها کمتر از ۱۰ کمپ ماده ۱۵ دارند و ما ۸۰ کمپ داریم. ۱۱۰ مرکز شبانه روزی معلولان زیرمجموعه ماست که نزدیک به ۳۰ درصد از خانههای فرزندان، کودکان بی سرپرست و بدسرپرست حاضر در اینجا از دیگر استانها هستند. به شکل متغیر بین ۹۰ تا ۱۰۰ خانه فرزندان داریم با ۱۷۰۰ تا ۲ هزار فرزند. همه این اعداد مربوط به استان است. بارانداز آسیبهای کشور شاید بتوانیم بگوییم اینجاست.
بیش از ۶۵ درصد کودکان کار و خیابانی را که ما سامان دهی میکنیم، نه تنها مربوط به استان ما نیستند، بلکه به کشور ما هم تعلق ندارند. بسیاری از اتباع، زنان آسیب دیده و بسیاری از دختران فراری اصلا مربوط به استان ما نیستند و باتوجه به اوضاع خاصی که استان ما دارد، معتادان متجاهر از استانهای دیگر به اینجا میآیند. یکی از مهمترین اتفاقات در چنین فضایی ایجاد محیطی برای سرقتهای خرد است. در حوزه آسیبهای زنان، در حوزه کودکان کار و خیابانی هم همین طور.
برخی از اینها همراه با خانواده فقط میآیند برای کارهای خلاف. بسیاری از مردم سر چهارراه یک کودک میبینند و برخی احساسات غیرواقعی نسبت به آنها پیدا میکنند که البته مدتی است نگاهها بهتر شده است، اما نیاز به فرهنگ سازی بیشتر دارد. وقتی برای جمع آوری کودکان کار به خیابانها مراجعه میکنیم، با واکنش مردم روبه رو میشویم، درحالی که مردم نمیدانند با چه مافیایی روبه رو هستیم و ماجرا چیست. بیش از ۶۵ درصد آنها اتباع خارجی هستند. به هرحال سازمانی با این حجم وظیفه، قابل توجه است.
نمیگوییم بحرانی تر. به طورکلی کار جامعه بهزیستی استان خراسان به دلایل متعدد کمی سختتر است. به دلایلی همچون هم مرزی با کشوری مثل افغانستان که مسائل خاص خودش را دارد و شهری مثل مشهد با یک میلیون وسیصد چهارصدهزار حاشیه نشین که همین جمعیت حاشیه شهر مشهد از مجموع دو استان شمالی و جنوبی ما بیشتر است.
۳۴ شهرستان زیرمجموعه، نشان دهنده گستردگی و پهناوری این استان است. وجود مضجع شریف امام رئوف سالانه بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون زائر دارد. این حضور همین طور که یک فرصت اساسی برای این شهر فراهم میکند، به هرحال برای بسیاری از افرادی که دنبال سوءاستفاده از جمعیتهای انسانی هستند، یک فضای کاری ایجاد میکند. کسی که دنبال سرقتهای خرد است، مانند جیب برها، اینجا فضای کار پیدا میکند؛ فضایی برای افرادی که در حوزه آسیبها هستند.
خیلی اندک. ما در بهزیستی با کارهای انجام شده مان قضاوت نمیشویم. مظلومیت بهزیستی هم همین است. ما با مواردی که هرازگاه پیش میآید و امیدواریم هرگز اتفاق نیفتد و به صفر برسد، قضاوت میشویم. چرا؟ من نمیدانم. جذابیت رسانهای دارد؟
بله!
اصلا دوست ندارم به موضوعی که مربوط به دو سال پیش بوده است، بپردازم. موضوعات جدید زیادی برای پرداختن هست.
اینها در اختیار مجموعه قضایی است و هروقت حکم صادر شود، اعلام خواهد شد. نه در اختیار ماست، نه ما کنکاش کردیم. برویم سراغ موضوعات جدید.
افرادی دستگیر شدند و در مرحله قضایی است. آن قضیه فرق میکرد. موضوعی نبود که بگوییم یک نفر پنهانی معلول آزاری کرده است. دو نفر باهم سناریو ساختند. خودشان آزار دادند و خودشان فیلم گرفتند. حالا اینکه هدفشان زیرسؤال بردن بهزیستی بوده است یا نه، نمیدانم. زیرسؤال بردن کل نظام بوده است، نمیدانم و حتی امنیتی بوده است، نمیدانم. بالاخره وقتی یک نفر کاری میکند و دیگری فیلم میگیرد، یعنی برنامه از پیش مشخص است.
براساس دستورالعملهای نظارتی عمل میکنیم. در شش ماه اول امسال در همایشی که با حضور مدیران کشوری برگزار شد، مشخص شد بیشترین بازدیدهای نظارتی کشور را استان خراسان رضوی انجام داده است. یعنی ما به هر مناسبتی یک نهضت بازدید مراکز راه میاندازیم. کنترل و نظارت مداوم از مراکز انجام میشود.
از مراکز روزانه، شبانه روزی، کمپهای ترک اعتیاد، مراکز نگهداری معلولان و مراکز امور و آسیبهای اجتماعی همه بر همان مبنا نظارت میشود. بعد از حادثه غم انگیزی که در لنگرود اتفاق افتاد، بار دیگر همه مراکز ماده ۱۵ را بازدید کردیم. همیشه نظارتها را انجام میدهیم که این اتفاقات به صفر برسد.
ما که نمیخواهیم یک برچسب و داغ ننگ بر پیشانی افراد بزنیم. اسمش مرکز بازپروری است. چرا تا وقتی که یک زن آسیب دیده در خیابان است که هم به خودش آسیب میزند و هم به جامعه، تصور نمیکنید که اتفاق بدی درحال رخ دادن است؟ بعد از اینکه به یک مرکز میآید، در قالب تیمهای تخصصی، سامان دهی و بازپروری میشود و به خانواده اش توجه میشود. اگر جست وجو کنید دستورالعملهای سامان دهی را میتوانید ببینید. باید نکتهای را هم یادآوری کنم.
درباره بسیاری از حوزه آسیبها مثلا درباره معتادان متجاهر پانزده شانزده دستگاه وظیفه دارند که بهزیستی یکی از آن هاست و وظیفه هیچ دستگاهی هم کمتر از بهزیستی نیست، اما بهزیستی یاد گرفته است به عنوان یک سازمان مولود انقلاب، سازمانی که از ابتدا همکارانش مجاهدانه در سراسر کشور تلاش کرده اند، خدمت کند. وظیفه مقدسی است، اما فقط ما مسئول نیستیم. در حوزه سامان دهی کودکان کار و خیابان، دوازده سیزده دستگاه وظیفه دارند.
در سامان دهی زنان آسیب دیده هم تصور میکنم حدود دوازده دستگاه وظیفه دارند، اما بهزیستی شاید بیشتر دیده میشود. در داخل مراکز بازپروری برای همین آسیبهای اجتماعی، ما مرکز قرنطینه داریم که افراد را پذیرش میکنند تا تعیین تکلیف شوند. اینها باید به خانواده تحویل داده شوند. باید به استانی که از آنجا فراری شده اند، اعزام شوند. باید اقدامات بستری در مراکز درمانی مثل ابن سینا برایشان فراهم شود. همین طور باید برای ترک اعتیاد آنها اقدام شود. بعد از آن امکان دارد فردی در معرض آسیب باشد، در نتیجه به مرکز دیگری میرود که در آنجا از افراد آسیب دیده مراقبت میکنند و آماده سازی محیط خانواد با همکاری دستگاهها و مجموعههای قضایی انجام میشود.
در یک عنوان نمیشود گفت. باید چالش هر حوزه بهزیستی را جدا بررسی کنیم و چالش آن را بگوییم که در یک جلسه حتی نمیشود نام برد. به عنوان مثال در حوزه توان بخشی معلولان، درباره مراکز شبانه روزی یا اصلا درباره لوازم توان بخشی یا درباره قانون حمایت از حقوق معلولان، هرکدام را شرح بدهیم، اقیانوسی از حرفها و مشکل داریم؛ اما مهمترین مسئله ما نیازهای نامحدود و منابع محدود است. در خراسان رضوی ۱۴۵ هزار پرونده افراد معلول داریم. حدود ۷۵ هزار بی سرپرست، بدسرپرست، خودسرپرست، ازکارافتاده و ایتام که روی هم رفته ۲۲۰ هزار پرونده میشود.
با توجه به عدد خانوار در استان که ۳.۱ تا ۳.۳ است، اگر این عدد را در ۲۲۰ هزار ضرب کنیم، بیش از ۷۰۰ هزار نفر میشود، یعنی ۱۲ درصد کل جمعیت استان فقط زیرپوشش خدمات حمایتی ما هستند. نباید از نکات خوب هم غافل شویم. برخی خدمات ما هم عام هستند، مثل پیشگیری از معلولیتها که برای همه مردم کشور درحال انجام است یا غربالگری شنوایی با اینکه یک پروتکل اختیاری است. سال گذشته ما برای ۴۰۰ هزار کودک بین سه تا شش سال غربالگری تنبلی چشم انجام دادیم. در همان بازه سنی در یک طرح به صورت آزمایشی حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر را غربالگری شنوایی کردیم.
غربالگریهای ژنتیک و ختم بارداری در صورت قطعیت معلولیت، غربالگریهای اضطراب، طرحهای محله محور و آموزش مهارتهای زندگی همه کارهایی است که برای جامعه دارد انجام میشود، فارغ از اینکه مددجوی ما باشند یا نه. این فعالیتها علاوه بر آن ۱۲ درصد تحت حمایتی است که گفتم. یکی از فرسایشها نگرانی از اتفاقاتی است که ممکن است بیفتد که از کارشناس ساده تا مسئولان رده بالای سازمان را درگیر میکند. اگر یک اتفاق در کمپ ماده ۱۵ بیفتد، همه به آن حساس میشوند. فشار روانی که به افراد وارد میشود، میتواند تمرکز و عملکردشان را تحت تأثیر قرار دهد. به این دلیل میگویم به کارهای اساسی که در بهزیستی انجام شده است، بپردازیم.
ابتدا باید به خدماتی که ارائه میشود، اشاره کنم. همه معلولان که مستمری میگرفتند، کمتر از ۶۰ درصد در کل کشور بودند و ۴۰ درصد بقیه در صف انتظار بودند. در این دو سال برای همه مستمری برقرار شد. این کار فوق العادهای بوده که در این دولت بالاخره اتفاق افتاده است، با توجه به نوع نگاهی که به آنها وجود دارد.
مستمری با این افزایشی که به تازگی اتفاق افتاد، از ۷۵۰ هزار تومان برای یک نفر تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای تعداد بیش از پنج نفر رسید. درباره حق پرستاری، هم مبلغ مستمری بیش از دوبرابر شده و به ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان رسیده هم تعدادشان تقریبا دوبرابر شده است. هزینه لوازم بهداشتی مثل پوشینه ماهانه ۶۰۰ هزار تومان برای معلولان بسترگرا فراهم شده است. شاید بگویند این مبالغ هنوز کم است.
یکی از اعتراضات همین است، اما تعیین این مبالغ یک موضوع کشوری است که امیدواریم در لایحه بودجه ۱۴۰۳ پیش بینی شود و مستمریها افزایش پیدا کند. به ازای هر معلولی که در مراکز شبانه روزی است، دولت به کسی که خانواده دارد، ۴ میلیون تومان و به افراد مجهول الهویه ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان یارانه میدهد. فقط در خراسان رضوی این عدد را در نزدیک به ۷ هزار نفر ضرب کنید ببینید هرماه چه مقدار فقط یارانه به مرکز شبانه روزی پرداخت میشود.
هم اکنون در مراکز روزانه معلولان حدود ۶ هزار نفر مشغول آموزش هستند. مشغول حرفه آموزی، توان بخشی شنوایی برای کودکان دارای اختلالات کم شنوایی و ناشنوایی، اوتیسم که حدود ۶ هزار نفر را شامل میشود و به ازای هرکدام از اینها هم ماهانه ۲ میلیون و ۶۵۰ هزار تومان از سوی بهزیستی یارانه پرداخت میشود.
این مبالغ را اگر جمع کنیم، عددی نجومی خواهد شد، اما هنوز باید اتفاقهای بیشتر و بهتری بیفتد. مسئلهای که این روزها یکی از مطالبات جدی معلولان به حساب میآید، ماده ۲۷ است که پیش بینی میکند باید برابر قانون کار به معلولان شدید و خیلی شدید که شغل و درآمد ندارند، حقوق پرداخت شود. امیدواریم که با آن جرح و تعدیلها و پیش بینیهای کارشناسی، این موضوع هم در لایحه بودجه گنجانده شود.
جملهای میگویم که فصل الخطاب باشد. امروز دیگر در دنیا ایجاد پارک معلولان، سینمای معلولان، اتوبوس معلولان، مجتمع مسکونی و بقیه مکانهای ویژه ممنوع شده است. اینها نشانگر تبعیض است. همه پارکها باید برای استفاده همه شهروندان مهیا باشد. نباید به معلول بگوییم «از این پارک استفاده کن، بقیه پارکها به تو ارتباطی ندارد». باید همه اتوبوسها برایش قابل استفاده باشد. نگوییم یک کتابخانه در فلان خیابان است، برو همان جا.
من به عنوان فردی که عمرم را در بهزیستی گذاشتم و کارشناس توان بخشی هستم، میگویم این قضیه رد شده است. کار تجهیز پارک خوب بود، اما به این شرط که در همه پارکها ایجاد شود. فرض کنید فرد معلول یک فرزند سالم دارد، آن وقت چطور باید خودش را به پارک برساند؟ پس این ماجراها را باید به سمتی ببریم که مشکل حل شود. استان خراسان رضوی با همکاری همه دستگاهها از خود شخص استاندار که رئیس ستاد مناسب سازی استان و دسترس پذیری استان است و بنده دبیرش هستم، درحال تلاش هستیم.
استان ما سالهای سال رتبه اول را کسب میکند، یعنی گفتمان خوبی در اینجا ایجاد شده است. کارهای خوبی در مقایسه با سایر نقاط کشور انجام شده است، اما هنوز خیلی کار دارد. بسیاری از سازهها قدیمی هستند، اما برای سازه های جدید میتوان پیوست مناسب سازی ایجاد کرد. به کمک استاندار برای اولین بار در کشور در سند تحول عمرانی استان، دسترس پذیری یکی از الزامات قید شد. این خودش میتواند انقلابی ایجاد کند.
یکی از طلاییترین خدماتی که به عنوان یک خدمت مترقی و توسعه یافته در سطح دنیا معرفی شده و در ایران هم درحال انجام است، همین اورژانس اجتماعی است؛ آن هم نه مربوط به امروز، بلکه از بیست سال پیش تاکنون. یعنی با کوچکترین مشاهدهای که مردم از فوریت اجتماعی ببینند، با یک تماس، بلافاصله تیم ما پاسخگوست. مواردی مثل کودک آزاری، همسرآزاری، سالمندآزاری، اقدام به خودکشی ها، خشونتهای خانگی، فرار و هرچیزی را که مفهوم فوریت اجتماعی داشته باشد، بلافاصله با یک تماس در سه سطح رسیدگی میکنیم.
مداخله اول تلفنی است که راهنمایی انجام میشود. در سطح دوم که تلفنی امکان حل وفصل ندارد، گروهی همراه با مددکار و روان شناس اعزام میشوند. در آنجا امکان دارد نیاز به مداخله باشد و ارجاع به مراکز درمانی، هماهنگی با مقام قضایی، ارجاع به مراکز قضایی و پلیس انجام میشود. سطح سوم مواردی است که نیاز به جداسازی فرد دارد. یعنی خانم در معرض خشونت را از خانه جدا کنند و در مرکز خانه امن قرار دهند تا وقتی که مسئله شان حل شود. همین طور کودکی را که در معرض خطر است، مدتی در شیرخوارگاه یا سایر مراکز خانههای فرزندانمان نگهداری کنیم. در شش ماه اول امسال بیش از ۱۱ هزار تماس با اورژانس اجتماعی برقرار شده است.
از این تعداد، حدود ۲ هزار تماس مربوط به کودک آزاری بوده و البته فقط آسیب جسمی نبوده است. بیشترین کودک آزاری، گزارش غفلت و مسامحه بود با حدود ۵۰ درصد. درواقع خانواده نمیداند که رفتارش نوعی آسیب است. پدر آگاهی ندارد که تهدیدهای روانی فرزند هم نوعی کودک آزاری است و او میتواند متهم باشد. حتی بعضی خشونتها را در راستای اصل تربیتی میدانند. کمترین تماسها یعنی کمتر از ۲ درصد آنها نیز مربوط به آزارهای جنسی بوده است. هم اکنون در مشهد هشت گروه و در بیست شهرستان هم اورژانس اجتماعی فعال هستند.
بله، همه مواردی که اعلام میشود، برای ما فوریت دارد. تماسها در مرکز استان ثبت میشود و اعزام در شهرستانها انجام خواهد شد. با همین امکانات پاسخگو هستیم، اما باید خیلی تغییر کند. اگر بخواهیم این خدمات فراگیر شود و در حداقل زمان استاندارد، اورژانس ۱۲۳ به محل اعزام شود، امکانات بسیار کم است و دست کم امکانات موجود را باید تا چهاربرابر گسترده کرد؛ هم از نظر نیروی انسانی، هم از نظر تجهیزات مثل خودرو و بی سیم و هم نیروهای تخصصی.
پرسنل اورژانس ایثارگرانه خدمت میکنند. یکی دیگر از خدمات طلایی ما خط ۱۴۸۰ است که از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ شب مشاوره تلفنی داریم. تیمهای متخصص، روان شناسان و مشاوران دائم درحال ارائه راهنمایی هستند. یکی دیگر از اقدامات کشوری هم خط ملی اعتیاد با شماره ۰۹۶۲۸ است که هرکس درباره اعتیاد سؤالی داشته باشد، میتواند با آن تماس بگیرد.
طرح پیشگیری از طلاق موسوم به تصمیم از سال ۱۳۹۵ راه افتاد و خاستگاه اصلی آن خراسان بود که در یک همکاری بین مجموعه قضایی، دادگستری و بهزیستی آغاز شد و به صورت طرح ملی درآمد. هنوز هم ما طبق آخرین آمار موجود، با ۲۸ درصد بیشترین آمار سازش کشور را در استان داریم، در همان پنج جلسهای که به مرکز مشاوره بهزیستی ارجاع داده میشوند. البته هنوز باید بیشتر شود، اما همین حالا هم آمار خوبی است.
در حوزه اعتیاد کارهایی برعهده بهزیستی است. نخست اینکه نزدیک به سیصد مرکز ترک اعتیاد سرپایی داریم که افراد روزانه مراجعه میکنند و با پروتکلهای خاص درمانی، دارو میگیرند. البته موضوع متادون و شرایط تحویل آن با دانشگاه علوم پزشکی است و با ما نیست. مراکز ماده ۱۵ هم هستند که افراد به صورت اختیاری و داوطلبانه مراجعه میکنند و درمان میشوند که بین یک ماه تا سه ماه میتوانند در آنجا اقامت کنند. مراکز ماده ۱۶ اجباری و ویژه معتادان متجاهر است.
موضوع اعتیاد سه قسمت اساسی دارد. پیشگیری از اعتیاد که اساسا کسی وارد این چرخه نشود که دراین زمینه کارهای زیادی انجام دادیم. همین الان درگیر پویش رسانهای هستیم با این عنوان «والد آگاه، فرزند ایمن». یک شعار دیگر پویش کنونی این است که بپرسیم «آیا میدانی همین لحظه فرزندت کجاست؟» شاید والدی بگوید دانشگاه است. میپرسیم میدانی چه کلاسی دارد؟ و همین طور ادامه پیدا میکند تا بفهمیم آیا گفتمانی بین والدین و فرزندان در میان است یا خیر.
برای بحثهای پیشگیری، مثل آموزش «نه» گفتن، همه مراکز و سازمانها دراین باره مسئولیت دارند، درحالی که خیلی کم میگذاریم، اعتبار هم خیلی کمتر. اعتباری که ما هزینه میکنیم، برای مراکز ماده ۱۵ و ۱۶، هزینهای که برای مراکز سرپایی روزانه خرج میشود، اصلا با اعتباری که صرف پیگیری میشود، قابل مقایسه نیست. پس یکی پیشگیری است که اساسا افراد وارد آن حوزه نشوند.
بخش بعدی درمان است که در بخش دیگری اجرا میشود. بیشترین پول اینجا درحال هزینه شدن است. بعد که درمان شدند، ماجرای صیانت و توانمندسازی شدن و نگهداری است. آنجا هم پول چندانی خرج نمیشود. ما در بهزیستی طرحی داریم به نام «مدیریت مورد»، یعنی ما نزدیک به ۲ هزار خانواده را زیرنظر گرفتیم. درصد بازگشتشان باورنکردنی است. یعنی در یک سال که تحت درمان بودند، بیش از ۶۰ درصدشان بازگشت نداشتند. در صورتی که میگویند در سایر نقاط دنیا بیش از ۸۵ درصد بازمی گردند.
اینها که در چرخه تیم «مدیریت موردی» ما هستند، با یک مددکار، روان شناس و افرادی که با خانواده در ارتباط هستند، آمار ثبات زندگی شان بسیار خوب است. باید این مدیریت تسری پیدا کند به بقیه. یعنی گروهی حواسش به مددکاری، اشتغال و توانمندسازی خانواده و برقراری ارتباط مؤثر با دیگران هست. مسئله اساسی این است که ما افراد زیرفشار افکار عمومی بیشترین هزینه را برای درمان داریم، اما برای پیشگیری و توانمندسازی تقریبا آن کارهای لازم انجام نمیشود.
کارها درباره توانمندسازی باید مؤثر باشد. بدانیم خانوادهای که زیرپوشش قرار میگیرد، چه دستگاهی در قبالش وظیفه دارد. اگر لازم است فرزندان از این آسیب دور نگه داشته شوند، چه دستگاهی وظیفه دارد. بسیاری از افرادی که از کمپ ماده ۱۶ خارج میشوند، کارگر ماهر هستند. اینها نیازی به حرفه آموزی ندارند. بعد میخواهیم به آنان وام اشتغال بدهیم، با آن برچسبی که روی پیشانی شان خورده است، حتی اعضای خانواده شان هم ضامن آنها نمیشوند. باید یک حرکت اساسی اتفاق بیفتد برای قسمت قبل و بعد از مدیریت درمان.
ما این وسط را زیرفشار افکار عمومی داریم و با کلی هزینه بخش دولتی و خانوادهها آن را انجام میدهیم. باید به قسمتهای قبل و بعد توجه ویژه شود. آنها ضرورت است و اگر به قبل و بعد بپردازیم، آمار ورودی کم میشود و بازگشت نیز کمتر خواهد شد.
ما میگوییم طلاق باید کم شود، درحالی که وقتی زن وشوهر سراغ ما میآیند و به طرح سازش میرسند، زخمها سرباز کرده است. ما فقط میتوانیم ۲۵ درصد را کم کنیم؛ اما اگر میخواهید طلاق کاسته شود، از همین حالا باید در مهدکودکها کار شود. آموزش مهارتهای زندگی باید در مدرسه ارائه شود. آموزش تاب آوری باید در دبیرستانها داده شود. آموزش کنترل خشم باید در دانشگاهها ارائه شود. افراد باید قبل از شروع زندگی مهارتهای متعدد را آموزش ببینند. باید به مسئلههای مرتبط با شغل، فرهنگ و اقتصاد فکر شود. همه اینها در کنار همدیگر و آموزشهای بعد از ازدواج، مکمل کاهش آمار طلاق است.
کمبود منابع انسانی، به شدت بهزیستی را آزار می دهد. سالیان سال درحال بازنشسته شدن هستند، اما نیروی جایگزین نیست. آخرین استخدام مربوط به دو سال پیش بوده، آن هم به تعداد هشتادنود نفر. درباره آزمون استخدامی صحبت شده که سال ۱۴۰۲ قرار است برگزار شود و سهم خراسان رضوی شده است همان حدود هشتادنود نفر، اما هرسال بیش از صد نفر در خراسان رضوی بازنشسته داریم. میانگین سنی کارمندان ما در بهزیستی بیش از ۴۶ سال است که سابقه کاری زیاد دارند و همه در آستانه بازنشستگی هستند.
فرسودگیهای شغلی و خستگیها واقعا به اینها آسیب رسانده است. وقتی میگویم ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر در مراکز شبانه روزی، خودش گویاست. این فقط وضعیت مراکز شبانه روزی است. از آموزشهای دائم کشوری تا آموزش مددکاران، پرسنل مراکز مثبت زندگی هم هست. شاید بهزیستی یکی از دستگاههایی است که بیشترین آموزش های علمی را برای همکاران دارد.
کارهای اساسی برای اولین بار در کشور در خراسان رضوی اتفاق افتاده است.
طرح بهسرا یا شیرخوارگاه بدون فرزند که چند وقت پیش در خراسان رضوی اجرا شد، باعث شد اکنون شیرخوارگاه ما فقط سی فرزند داشته باشد که کمتر دوران قرنطینه را میگذرانند و کمتر از دو ماه به صورت مهمان یا فرزندخواندگی دائم به خانوادهها واگذار میشوند. با همکاری خوبی که بین بهزیستی و مجتمع شوق زندگی دادسرا اتفاق میافتد، این طرح را استانهای دیگر هم به تدریج شروع میکنند. این همکاری و هم افزایی ما و مجموعه دستگاه قضایی و دادسرا فوق العاده بود. اکنون صف انتظار فرزندخواندگی به دلیل نبود فرزند است.
فرزندانی که وارد بهزیستی میشوند، همه شرایط فرزندخواندگی را ندارند. برای خیلیها از خانواده به طور موقت سلب صلاحیت شده است، نه سلب حضانت. در وزارت دادگستری طرحی به عنوان مجمع ملی کودک درحال بررسی است که به بهزیستی اختیار میدهد به خانوادههای شناسایی شده و واجد شرایط، فرزند تحویل بدهد تا فضای خانواده را تجربه کنند. این اتفاقاتی که درحال انجام است، فوق تصور است؛ هم به دلیل کوتاه شدن زمان فرزندخواندگی، هم ازبین رفتن بسیاری از تشریفات.
در استان ماهانه چهل تا پنجاه فرزند به شیرخوارگاه وارد میشوند. بیشتر خانواده ها هم شیرخوار، دخـتر و سالم میخواهند. ما کارهای قانونی را انجام دادیم، اما اینکه فرزند شیرخواری باشد و دختر هم باشد، باید در نوبت بمانند. ما فرزندان نیازمند به درمان بسیاری را به عنوان فرزند خوانده به خانواده ها تحویل دادیم. حتی از سایر استانها هم خانواده داریم که برای گرفتن فرزند نیازمند به درمان مراجعه کرده اند.
بهزیستی به سمت کوچک شدن خانهها میرود. به جای اینکه ما یک مرکز سالمندان با ۱۰۰ نفر ظرفیت داشته باشیم، میگوییم ۱۰ خانه کوچک ۱۰ نفره سالمند داشته باشیم. خانه کوچک در حوزه سالمندان، در حوزه جسمی حرکتی، حوزه معلولان ذهنی که میتوانند خودشان را اداره کنند، داشته باشیم. در حال حاضر تعداد زیادی از این خانوادههای کوچک در بهزیستی استان داریم.
به طورکلی گروههای همیار زنان در مناطق مختلف شهر و نه فقط حاشیه، در قالب تعاونی در کنار هم قرار میگیرند. در استان خودمان هم سالیان سال است اجرا میشود.
خیر! بیش از ۵۰ درصد سالمندان همچنان مجهول الهویه هستند. البته اینها موضوع خاصی است. گاهی افرادی از استانهای دیگر را در اینجا رها میکنند. وقتی که شناسایی میکنیم، میبینیم طرف خانواده دارد، خانه دارد، شغل داشته است و حقوقش را بچه هایش میگیرند. به هرحال اکنون ظرفیت مراکز یک نفر است که باتوجه به شرایط استان و تعداد زیاد مجهول الهویههایی که به مراکز ما مراجعه میکنند، با این حجم ظرفیت روبه رو هستیم.
اگر متوجه شویم، حتما گزارش میکنیم، اما مردم باید دقت کنند به مراکزی که مراجعه میکنند، مجوز و تابلو سردر مرکز را کنترل کنند. مراجعه به مراکز غیرمجاز خطرات بسیاری را متوجه آنها خواهد کرد. آدرس و شماره تلفن همه مراکز زیرپوشش را میتوانند روی سایت ببینند.